بابا لنگ دراز اثر جین وبستر یک رمان نامهنگارانه دنبالهدار، اثر جین وبستر، نویسنده آمریکایی است. این رمان اولین بار در سال 1912 منتشر شد. این داستان ماجراهای قهرمانش را، که یک دختر جوان بهنام «جودی آبوت» است، در سالهای تحصیل در کالج روایت میکند. جودی برای یک مرد ثروتمند و خیر که تابهحال او را ندیدهاست نامه مینویسد.
بابا لنگ دراز: رمانی عاشقانه و امیدبخش
داستان بابا لنگ دراز در یک یتیمخانه در شهر نیویورک آغاز میشود. جودی آبوت، دختری هجده ساله، از همه بزرگتر است و در این یتیمخانه بزرگ شدهاست. او آرزو دارد به دانشگاه برود، اما یتیمخانه نمیتواند هزینهٔ تحصیل او را بپردازد.
یک روز، مردی ثروتمند و خیّر بهنام «جان اسمیت» به یتیمخانه میآید و اعلام میکند که میخواهد هزینه تحصیل یک دختر یتیم را بپردازد. او شرط میگذارد که دختری که این بورسیه را دریافت میکند، باید با او نامهنگاری کند.
جودی با شانس فراوان، بورسیه را دریافت میکند و به دانشگاه میرود. او از طریق نامههایش با جان اسمیت ارتباط برقرار میکند و کمکم به او علاقهمند میشود.
شخصیتها
شخصیتهای اصلی رمان بابا لنگ دراز اثر جین وبستر عبارتند از:
- جودی آبوت: شخصیت اصلی داستان است. او دختری باهوش، مهربان؛ و خوشقلب است. او آرزو دارد به دانشگاه برود و زندگی بهتری برای خود بسازد.
- جان اسمیت: مرد ثروتمند و خیّر است که بورسیه تحصیلی جودی را تأمین میکند. او شخصیتی مرموز است و هویت واقعی او تا پایان داستان مشخص نمیشود.
مضامین
رمان بابا لنگ دراز مضامین مختلفی را دربرمیگیرد، از جمله:
- امید: جودی علیرغم مشکلات زیادی که دارد، هرگز امید خود را از دست نمیدهد. او با تلاش و پشتکار، به آرزوی خود یعنی تحصیل در دانشگاه میرسد.
- عشق: جودی و جان اسمیت در طی نامهنگاریهای خود به یکدیگر علاقهمند میشوند. عشق آنها امید و انگیزهای برای ادامهٔ زندگی به آنها میدهد.
- تفاوت طبقاتی: رمان بابا لنگ دراز به تفاوت طبقاتی در جامعه آمریکا میپردازد. جودی یک دختر یتیم است که از طبقه کارگر جامعه است. جان اسمیت یک مرد ثروتمند و صاحبمنصب است. این تفاوت طبقاتی در روابط جودی و جان اسمیت تأثیر میگذارد.
نقد و بررسی
بابا لنگ دراز اثر جین وبستر از زمان انتشار خود تاکنون مورد توجه و تحسین منتقدان و نویسندگان قرار گرفته است. این رمان بهعنوان یک داستان عاشقانه و امیدبخش شناخته میشود.
قسمتی از متن کتاب
در اینجا قسمت کوتاهی از متن کتاب بابا لنگ دراز آورده شده است:
«بابا لنگدراز عزیزم، امروز روز تولدم است. من هجده ساله شدم. فکر میکنم در این سن باید شروع به فکر کردن به آینده کنم. من هنوز نمیدانم که میخواهم چه کاره شوم. اما میدانم که میخواهم کاری انجام دهم که ارزشش را داشته باشد.
من از اینکه شما به من این فرصت را دادید تا به دانشگاه بروم، بسیار سپاسگزارم. من قول میدهم که از این فرصت به بهترین شکل استفاده کنم.
با عشق،
جودی آبوت»
این قسمت از متن نشاندهنده شخصیت شاد و امیدوار جودی است. او علیرغم مشکلاتی که دارد، به آینده خود امیدوار است و میخواهد کاری انجام دهد که ارزشمند باشد.
دیدگاهتان را بنویسید