طریق بسمل شدن اثر محمود دولتآبادی رمانی است که نخستین بار در سال 2018 وارد بازار نشر شد. این رمان جذاب، ماجرای افرادی را روایت میکند که قصد دارند به مخزن آب پایین دره دسترسی پیدا کنند اما بدیهی است که تمام داستان به این سادگیها نخواهد بود.
داستان
داستان کتاب از جایی شروع میشود که گروهی از مردم یک روستای کوچک در عراق، تصمیم میگیرند برای دسترسی به مخزن آب پایین دره، دست به کار شوند. این مخزن آب، تنها منبع آب روستا است و خشک شدن آن، زندگی مردم روستا را به خطر میاندازد.
گروه مردم روستا، متشکل از افراد مختلف با پیشینههای متفاوتی است. از جمله این افراد میتوان به:
- سلیمان: پیرمردی که از سالها پیش، مسئولیت نظارت بر مخزن آب را بر عهده دارد.
- محمد: پسر سلیمان، که جوانی پرشور و ماجراجو است.
- خاله زینب: زنی که سابقه کار در مخزن آب را دارد.
- مراد: مردی که به دلیل نابینایی، از روستا طرد شده است.
این افراد با وجود تفاوتهایشان، با هم متحد میشوند تا به هدف خود برسند. آنها با مشکلات و موانع زیادی مواجه میشوند، اما در نهایت موفق میشوند به مخزن آب دسترسی پیدا کنند.
مضامین
طریق بسمل شدن اثر محمود دولتآبادی مضامین مختلفی را به تصویر میکشد. از جمله این مضامین میتوان به:
- اهمیت همکاری و اتحاد: این رمان نشان میدهد که با همکاری و اتحاد، حتی سختترین مشکلات نیز قابل حل هستند.
- ارزش زندگی: این رمان، اهمیت زندگی را به زیبایی به تصویر میکشد و نشان میدهد که حتی در شرایط سخت، باید به زندگی امیدوار بود.
- تقابل خیر و شر: این رمان، تقابل خیر و شر را به شکلی ملموس به تصویر میکشد و نشان میدهد که در نهایت، خیر بر شر پیروز خواهد شد.
نقد و بررسی
طریق بسمل شدن اثر محمود دولتآبادی رمانی موفق است. این رمان، با نثری روان و داستانی جذاب، مخاطب را تا پایان با خود همراه میکند. دولتآبادی، با استفاده از زبانی استعاری و نمادین، مضامین عمیقی را در این رمان به تصویر میکشد.
این رمان، یکی از بهترین آثار دولتآبادی در سالهای اخیر است و میتواند مورد توجه علاقهمندان به ادبیات قرار بگیرد.
بخشی از متن کتاب
در اینجا بخشی از متن کتاب طریق بسمل شدن را میخوانیم:
«سلیمان دستش را دراز کرد و روی شانه پسرش گذاشت.
محمد جان، میدانم که تو دلت میخواهد این کار را انجام بدهی. اما این کار خیلی خطرناک است.
محمد لبخندی زد.پدر، من این کار را میکنم.
سلیمان با لحنی جدی گفت:محمد جان، من نمیخواهم که تو را از دست بدهم.
محمد دستش را روی دست پدرش گذاشت.
پدر، من هم نمیخواهم که شما را از دست بدهم. اما این کار را باید انجام بدهیم.
سلیمان سرش را تکان داد. باشه، هر طور که تو بگی.»
این بخش از متن، نشاندهنده اراده قوی محمد برای انجام این کار خطرناک است. او علیرغم مخالفت پدرش، مصمم است که این کار را انجام دهد.
دیدگاهتان را بنویسید